دو دفه كه آفتاب بزنه لب بوم و دو دفه كه اذون مغربو بگن، همه يادشون مي‌ره كه ما چي بوديم و چي شديم.
قيصر

وبلاگ‌هاي به روز شده‌ي اكسير   *************فرستادن نامه و نظرات      صفحه اصلي         آرشيو


Saturday, September 13, 2003

گفته ها:
از چشم کسی افتادن. (برو برو با کاری که دیشب کردی دیگه از چشمم افتادی.
اولی : چی شده چرا کج کج را می ری؟
دومی : دیشب از چشم بابا افتادم پام در رفت!

Wednesday, September 10, 2003

عطر ولایت!
ما ایرونیا گاهی حرفایی می زنیم که جدی جدی خیلی خالی بندیه. تعارف که دیگه حال همه رو به هم زده. به جای کار و خدمت و انجام وظیفه هی خالی می بندیم به ناف هم. حالا این هیچی ولی خالی
بندی واسه مردم دیگه این آقلیون شورشو در آوردن. ده دوازده تا پیر و پاتال که کله هاشون از کار افتاده و بسکه کشته ی مقامن دیگه چشاشون کور شده و چیزی نمی بینن. انگار ایرون اوضاش رو برای روبراس و همه چی میزونه و هیچ کم وکسری تو اوضاع نیس. آقایون خبرگان رهبری سالی یه بار دور هم جم می شن و دسسه جمعی خایه رژیم و رهبر ولایتو می مامل. امسال دیگه پر رویی شون روی سنگ پای قزوینو کم کرده. گفتن:( انقلاب در گلستان " ولایت " به بار نشست و به حمدالله 25 سال است که شمیم جان تمامی شیفتگان اسلام از" گل معطر ولایت فقیه " بهره مند است). خب حالا دیرو دو تا کارشناس ارشد با هم حرف می زدن.
اولی : راسسسی مشکل فاضلاب تهرونو چه جوری حل کردین؟
دومی : با عطر ولایت!

[Powered by Blogger]   
...