دو دفه كه آفتاب بزنه لب بوم و دو دفه كه اذون مغربو بگن، همه يادشون مي‌ره كه ما چي بوديم و چي شديم.
قيصر

وبلاگ‌هاي به روز شده‌ي اكسير   *************فرستادن نامه و نظرات      صفحه اصلي         آرشيو


Thursday, October 23, 2003

قیصر می ره که هر از گاهی پیداش بشه.
یا حال منه و یا این دنیاس که یه جوری شده که دل ودماغم به شبکه (وب) نویسی نمی ره. می بخشین اگه بعضی تون هر روز یا یه روز در میون سر می زنین و می بینین که همون نوشته واسه گاهی یه هفته اون بالا آویزونه. می بینین هیچ چیز تازه یی جاشو پر نکرده. راسسش اینکه هر روز بنویسی مشکلی نیس، مشکل اینه که چی بگی که نگفته باشن و چی بنویسی که ننوشته باشن. راسسش اینکه هیچ چیزی تازه نمونده، هر چی یم که مونده خبراس که خیلی جاها می نویسن. اینجاس که می ری تو فکر که خب که چی؟ بیشتر سایت ها دارن خبر می دن( منظورم از بیشتر اونایی هس که ور می دارن و خبر هارو جوری می نویسن که دس اوله و انگار خبر گذاری ی ویژه ی خودشون گل چین کرده!). دیگه جایی واسه ما نمی مونه. می شه اخبارو گرفت و روش یه تفسیر هم گذاش و گفت که ما داریم تحلیل می کنیم. می شه زد تو ردیف طنز و همه چی رو از دوربین خنده نگاش کرد. می شه خیلی کارای دیگه کرد. نمی گم هیچی نباس گفت و باس دس رو دس گذاش. اینا رو گفتم که بگم همه ی اینا یه دل خوش می خواد و یه دلیل. راسسش ما این دل خوشو یه چن وقتی یه که نداریم. حالا ما رو می بخشین اگه یه مدتی ننوشتیم و یا اگه نوشتیم وقتی باشه که دلشو داشتیم. از ما نرنجین که کم نویس شدیم و هر روز به قول فرنگیا آپ ِدی ِتش نمی کنیم( به روزش نمی کنیم). آخه به روز کردن یه چیزی بیشتر از هر چیز احتیاج داره که به روز کننده خودش به روز باشه( روزش باشه)! تازگی ما خودمون به روز نیستیم. ما خودمون نیاز داریم که به روز بشیم. دم همه تون گرم. قیصر از حالا به بعد هر وقت به روز بود( توحال بود، حالشو داش می نویسه). شاید ماهی یه بار، شاید هفته یی، شایدم گاهی دو بار تو یه روز، بستگی به حال ما داره. ما اولش که اومدیم می خواسسیم شهرو بپاییم، شهر اولش کوچیک بود، شهر شلوغ کنم زیاد. حالا شهر شده کشور، آژدانم زیاد شده که کشورو بپاد. تا هم بخوایین مفسر، از همه رقم. بیشتر از همه هم سیاسی! خوش باشین.

[Powered by Blogger]   
...