دو دفه كه آفتاب بزنه لب بوم و دو دفه كه اذون مغربو بگن، همه يادشون مي‌ره كه ما چي بوديم و چي شديم.
قيصر

وبلاگ‌هاي به روز شده‌ي اكسير   *************فرستادن نامه و نظرات      صفحه اصلي         آرشيو


Thursday, January 29, 2004

همش دسس ِخود مردمه داداش!
باشه! هر چی شما بگی. مردم بی تقصیرن! داداش انگار خوابی ویا خودتوزدی به ندونستن. این ملت هر کی که سر کار اومده با رای خودشون بوده. اینا وقتی خمینی پرسید جمهوری یا سلطنت؟ ندیدی چه جوری رای می دادن؟ از هولشون شیش تا شیش تا رای دادن. با گواهی رانندگی ، با شناسنامه. تو هر حوزه که می تونستن رفتن. شایدم برنامه اینجوری بود. خلاصه اون نود و هشت در صدی که ادعا کردن ، حالا درس یا غلط ، اینجوریا بود. هر کی بیاد می کننش خدا. این ملت باس یکی باشه که آدم نباشه، ینی یه آدم عین منو تو رو این ملت قبول نداره. باس غیر از آدم باشه. باس خالی ببنده، باس وعده سر خرمن بده. باس بگه من همه کارا رو رو برا می کنم. اگه یکی رک بگه باس کار کرد، باس زحمت کشید، باس سختی کشی تا رو پاهای خودمون واسسیم قبولش ندارن. طرف باس خالی بند باشه، وعده بده، یام که باس سایه خدا باشه عین شاه، یام نماینده ش یعنی خمینی و خامنه یی. یا هر کی که بعدش بیاد. حالا بعد از بیسو پنج سال فهمیدن که اینم یکی عین شاهه. حالا که تو این ملت هشتاد در صدش می دونن که این بابا کسی نیس، یه بابایی عین من و توس، باس دورو وریاش بزرگش کنن، باس ببرنش بالا، باس یه چیزی ازش بسازن که هیچکی خایه نداشته باشه رو حرفش حرف بزنه و سیصد چارصد تایی یم بادمجون دور قاب چین هر روز خدا دور و ورش بچرخن که بعضی یا باورشون بشه که طرف از من و تو نیس. اولش خودشون خدا می سازن و بعد خایه مالا هوای خدا رو دارن. سایه خدا حالیش نبود. اگه بود حالا حالا ها سر کار بود . اینا حالیشونه. آخوند جماعت قرنها بود که خواب رهبری می دید. با کمک روشنفکرای نفهم قدرتو گرفتن و حالا حالا ول کنش نیسسن. اینا همه چیزشون پشت پرده س. از خدا می گن و ولی کاراشون ابدا ربطی به خدا نداره. اینا یه روز که روسا بابت قند وارداتی بهشون شیتیل ندادن گفتن قند حرومه و بعدش که روسا حقشونو دادن فتوا دادن که اگه قندو قبل از خوردن تو چایی بزنین حلاله! اینا شبو روز می کنن وروزو شب. اگه لازم باشه دروغ مصلحت آمیز می گن. اگه لازم باشه دروغگو رو دشمن خدا می کنن، اگه لازم باشه کسیو که یه قوطی روغن بدززه دسسشو می ُبرن. اگه بخوان کسی که از کیسه دولت دزدیده می بخشن. یه روز که گردن می زنن می گن حضرت علی یم خودشون چار هزار کفارو گردن زدن، اگه بخوان زیر سبیلی رد کنن می گن تو نهج البلاغه نوشته ببخش قبل از اونکه بخشش بخوان. خلاصه هر کاری بخوان بکنن یا براش آیه دارن و یا حدیث. بیشتر از هزارو چارصد ساله که با همین حرفا دمار مردمو در آوردن و خوردن و خوابیدن. این ملت حقشه. می گن آدم دو بار از یه سوراخ گزیده نمی شه. این ملت و قوم مسلمون چن دفه گزیده شدن و از رو نرفتن. بی خیال. این ملت حقشه. خودش می خواد و خودشم باس پاش واسسه. آره داداش بازم باس یکی از یه جایی آتیش بریزه رو این جرقه و ملتو یاد چارشنبه سوری بندازه. اگه ملت بخواد زیر آب اینا رو دو شبه می زنه. اگه بخواد. ولی تا وقتی ملت حواسش به اینه که خرج زن و بچه دیر نشه و بگه کاری از دسس ِما ساخته نیس همین آش و همین کاسه س. دم شمام گرم.

Tuesday, January 27, 2004

حاج خانوم!
جاتون خالی دو سه شب پیش رفته بودیم دیدن مادر یکی از دوسسامون. ایشون تازه از ایرون تشریف آوردن. ایشون زمان شاه مکه رفتن، قبل ِ حکومت اسلامی هر ماه خونه شون روضه بر پا بوده، هر سال ُشله زردشونو می پختن، واسه هر کاری یم که آرزو می کردن یه قربونی نذر می کردن و خلاصه از اون حاجی خانومای واقعی هسسن. ما رفتیم سلامی عرض کنیم و آبگوشت دس پخت ایشونو بخوریم. جاتون خالی آبگوشتی بودا! خلاصه همین جوری که سنگین شده بودیم و داشتیم اسسکان چایی مونو نم نم سر می کشیدیم عین همه ی مجلس های ایرونی حرف افتاد به سیاست و بست نشینی ی این نماینده ها. حاج خانم نه گذاشتنو نه ورداشتن، یه کلمه گفتن " ای گور بابای همه شون. همه شون سرو ته یه کرباسن. اینا واسه خودشون بست نشستن، تو این چار سال چه غلطی واسه مردم کردن؟ " ما که ُبریدیم. حاج خانومواین حرفا؟ همه خندیدیم. یه سکوتی افتادو این دوسس ما گف " ولی مادر خاتمی که تو اینا بهر حال خوبه؟ " حاج خانوم گفتن" خوبه؟ خوب باشه. واسه مردم چی می شه؟ عمه ی منم خوب زنیه خب که چی؟ خوب که کار پیش نمی بره. با ید کار کرد. شیش ساله سر کاره هی حرف می زنه. هی حرف می زنه. دوسال پیش دیگه خیلی دل به دریا زد و گفت نمی ذارن کاری بکنیم. . اینم شد حرف. کی نمی ذاره؟ چرا به مردم نمی گین؟ چرا به مردم نمی گین که سر کثافت کجاس؟ خاتمی خوبه خوب باشه، به من چه. مردم یکیو می خوان که کاری از پیش ببره. خوبه و خوب حرف می زنه و اینا واسه فاطی تنبون نمی شه. " مام که قیصر باشیم دیگه حال کردیم. " دم شمام گرم حاج خانوم!" حاج خانوم انگار منتظر بودن که یکی به آتیششون باد بده. " نه والاله اینم شد حرف که یکی خوب آدمیه و یکی نیس. رئیس جمهوره خدا نکرده. باید سیاست سرش بشه. با این قوم چاقو کشا که حرف نمی شه زد. آخوند کارش حرف زدنه. با حرف زدن نون می خوره. یه عمره که حرف زدن و سر ملت شیره مالیدن. باید جلوشونو گرفت. حرف حرف. ولی خب چه توقع. خاتمی خودشم آخونده دیگه. تنها کاری که بلده حرف زدنه. گفتگوی ملتا هم راه انداخته! " خب این حاج خانوم جلوی مه که رفیق بیس ساله ی پسرش باشیم روشو می گیره، ما رو بیس ساله که می شناسه و می گه بین منو پسرش فرقی نیس. این حاج خانوم که قبل حکومت اسلامی یه کلمه نمی شد از آخوند بد بگی حالا خودش ضد آخوند شده. رفیق ما پاشدو با این موبایلش یه عکسی گرفتو بردش رو کامپیوتر چاپش کرد و آورد وداد دس حاج خانوم. " بیا مادر ایرون که بر می گردی اینو بده مادر قیصر. حاج خانوم گفت. از اینا ایرونم زیاد هس. هی عکس می گیرن و با کامپیترشون چاپ می کنن. همه چیز تو ایرون هست." ما گفتیم حاج خانوم من یه سئوالی داشتم گفتن بفرمایین. گفتم " حاج خانوم چه جوریه که همه چیزای تو ایرون ساخت این کافراس. چرا این مسلمونا خودشون چیزی ُدُرس نمی کنن؟" حاج خانوم خندیدن " ما تو کشورمون تا بخوای آخوند داریم. کار اینا روضه خوندنه و کار بیشر مردمم اینه که پای روضه ی اینا بشینن و گریه کنن و تو سرشون بزنن. وقتی واسه ساختن نمی مونه. تا وقتی آخوند مفت خور و ملت تو سری خور داریم جلو نمی ریم. این چیزیه که خارجی ها می خوان." ابولفضل! بابا این حاج خانوم تو این بیسو پنج سال از این رو به رو شدن. تفسیرش با خودتون. تا بعد.

Sunday, January 25, 2004

دم هر چی با حاله. خودمون که دسس و دماغمون به نوشتن نمی ره. گفتم اگه اینجا سر می زنین و می بینین چیز تازه یی واسه خوندن پیدا نمی شه یه سری بزنین تو سایت اکبر آقا. این اکبر آقا فیلمم ساخته واسه تون. با سول سورتاشم( یه جور گنجشک دانمارکی) حال می کنه و از حال و احوالشون با خبرتون می کنه. این روزا که بازار سیاست داغ داغه و هر کی که کاری نداره بکنه سیاسی نویس شده بدک نیس یه سری برین خونه ی اکبر آقا و با هاش حال کنین. اگه دل و دماغی بود همین روزا یو سه خطی سیا می کنیم تا از بی حالی در آییم. خوش باشین.

[Powered by Blogger]   
...