یاد اون روزا بخیر
یاد اون وقتا که کوچه خاکی بود
ته کوچه یه دونه بقالی بود
بالا کوچه یه دونه قصابی بود
سنگک ها روش همیشه خشخاشی بود
وسط حوض خونه یه هندونه
تو جیبا ده شاهی و دو زاری بود
بچه ها تو کوچه ها ولو بودن
تو خیابون یه دونه چرخ سازی بود
سینما ها وسط شهر بودن
فیلماشون بزن بزن آرتیسی بود
دخترا زلفارو شونه می زدن
وقت عشق کردن و کفتر بازی بود
کفترا رو پشته بون ولو بودن
وقت آب دادن و دونه پاشی بود
هر کسی کاری داش باری داش
وقت گرگم بهوا، توپ بازی بود
در خونه خانوما حرف می زدن
هنگام غیبت و قصه سازی بود
بچه ها حالی می کردن بخدا
توخونه یه طاقچه و بخاری بود
تابستون آبدوغ خیار برا بودش
تو پلوها سبزی و باقالی بود
مدرسه ها بسته، دانش آموز خسته
هنگام علافی و بیکاری بود
چقدر با حال بود اونروزا
واسه لوطی نوبت شب کاری بود
اگه دعوایی بود، بحثی بود
ریش سفید هم وکیل و هم قاضی بود
یکی حق بود یکی هم خطا بودش
این وسط خطا کاره هم راضی بود
عروسی ها تو حیاط برپا بودن
نوبت آینه ی خاتم کاری بود
روی حوض تخته می ذاشتن همیشه
وقت خوندن موقع رقاصی بود
زندگی آسون بود، آروم بود
اینهمه حرص نبود، آز نبود
توکاسه آب بودش، وسطش یه تیکه یخ
کاسه هم رو طاقچه، تا خود صبح کافی بود
خونه ها بزرگ بودن، وسط هر خونه
باغچه یی بود، باغچه ها گلکاری بود
آخر ماه شبها، تو جوبا آب می اومد
وقت آب گرفتن و آب بازی بود
زندگی آسون بود ،آروم بود
یاد اون روزا بخیر، یاد اونروزا بخیر؟