این حکایت ها که می خونین مال آدمای کوچه و بازار، آشناها، دوستان و شما هاس. اینا حکایت هایی س از مردم ایران. "شلاق" و " آب انار" از این دسته هستن. هر از گاهی یکی از این حکایت ها رو واسه تون می گیم. می گیم تا یادتون نره که با کیا طرفین. که آبخور اینا کجاس.
قیصر حکایت می کند نامرد شکایت می کند
آب انار
جون عشقی الان سه هفته س که خودم نیسسم. اون شب که گذاشتمش خونه ش، بعدش انقد خورده بودم که هیچی حالیم نبود، خودم که یادم نمیاد، رضا می گه همچین تگری زدی که به بچه ی اسهالی گفتی ای ول. می گه بعد شم عین سنده پن شدی رو زمین. اونم کی؟ من، منی که بموت هیچکی نمی تونه پا بپام بیاد. من که چیزی یادم نیس. هنوزم بعد سه هفته هر وقت یادش می افتم سرم تیر می کشه. آقا صب که تو خونه ی رضا چش واکردم و رفتم دسشویی، خودمو که تو آینه دیدم ترسیدم. چشا خمار، کرکره ها نصفه آویزون، لپام تو، عینهو عملیا، من جون عشقی این نامردو اگه اونشب می دیدم با ماشین می رفتم روش، اونجوری نیگا نکن، جون هر چی مرده که خودت یکی ش باشی می رفتم روش، انقد کفری بودم که نگو. دیدی گاهی این شقیقه هات ورم می کنه، خون توش جوش می آره، عین رادیات، اونجوری جون عشقی. انقد حالم گرفته بود کم مونده بود برم تو شیکم یه پیره مرد.اونم کی، من، منی که تا حالا یه برگه جریمه نگرفتم. تو خودت می دونی دس بفرمونمو همه قبول دارن. آخه بابا لامصصب یه جو معرفت، معرفت نه، انصاف، رحم، آخه کون کش اینم شد حال کردن؟ یکی رو از کار بندازی؟ شب بود. خسسه بودم، گفتم سر رایی یم سوار نمی کنم. گذاشتم رو گاز وزدم زیر آواز. تو حال بودم، عشق می کردم، گفتم برم خونه ، برم یک اسسکان بزنم و تخت بگیرم بخوابم. یهو دیدم جلو ماشین واسساده، ابولفضل! فرمونوچرخوندم طرف جوب و زدم رو ترمز. خدایی بود، جون عشقی خدایی بود، ماشین چسبید رو اسفالت. ریدم. آقا ریدم تو خودم. نمی دونم چن وقت اونجوری بودم، شنیدم یه صدایی گف تورو خدا منو برسون خونم! نیگا کردم دیدم یه زن جوونه، بگو بیس و هف، بیس و شیش. گفتم آبجی اگه می خوای خودتو بکشی برو از پشت بون بپر پایین چرا می خوای ما رو بد بخت کنی؟ صورتش جم شده بود. درد داشت. گف مسسقیم می رم. گفتم آبجی نمی خوره. گف تورو خدا، جون بچه ت ، هر چی بخوای می دم. خوب نگاش کردم جو ون بود. خوشگل بود. ولی انقد صورتش جم شده بود که دلم سوخت. سوارش کردم. چمباله شده بود. گفتم آبجی اگر مریضی ببرمت درمونگا؟ گف خیلی ممنون. اگر منو تا در خونم ببری خیلی لطف کردی. پرسیدم خونه ت کجاس؟ گف ته تهران پارس جون عشقی خیلی را بود. از آزادی تا تهران پارس خودش یه مسافرته. گف ده تا بهت می دم. گفتم حساب پول نیس آبجی. گف جون مادرت، جون خواهرت، جون هر کی دوست داری . اشگش را افتاد. یه کیلینکس بش دادم. گف قربون دستت. نمی خوام دو باره گیر یکی دیگشون بیافتم. نمی دونی که. اگرم سوار نشی حسابت با منکراته. خدا ذلیلش کنه. فلجش کنه که فلجم کرد. کاسب بود. اما نشون نمی داد. ظاهرش شسسه رفته بود. خوار مادر هر چی نامرده. جون تو نه که جا نماز آب بکشم. من خودم کفتر بازم. تا حالا نشده یه کفتر از دسسم در ره. خودت می دونی تا یه کفتر ببینم آنتنم هواس جون عشقی. ولی با با یه جو مردونگی. حال می کنی بکن. ولی چرا یکیو بد بخت می کنی. هی کردن تو گوشمون آقا که می آد سلام کن. ثواب داره.می ری بهشت. برو نماز جماعت. ثوابش
انقد زیاده که اگه همه ی دریاها آبشون جوهر بشه بازم کمه! مام می گفتیم سلام حاج اقا. چاکریم. هی خایه مالی می کردیم واسه ثواب بیشتر. همون حاج آقا روزی که بابای یکی از بچه ها مرد نرفت روضه بخونه. گف بیس تومن کمه. صرف نداره طفلی هر چی التماس کرد واسه ی باباش روضه نخوند. به خودم گفتم باشه. باشه. آقایی که خودت باشی دیگه بش سلام نکردم. هر وقت از کوچه رد می شد رومو می کردم یه ور دیگه.می اومد هی سرفه می کرد که ینی اومدم. برو خودمون نمی آوردیم. یه روز که خیلی سرفه کرد جون عشقی همچین گوزیدم که سینه دردش واسه همیشه درمون شد. جمال زلفو ول ده دیگه، نمی خوام سلام کنم. بعد اون که مارو می دید روشو می کرد اونور. طفلی زنه چمباله شده بود رو صندلی و صورتش از درد جم شده بود. گفتم آبجی حالا که داریم می ریم، رامونم که درازه. اگه دوس داری بگو چی شده. گف:" تو همین خیابون زیر پل واسساده بودم. یه بنز جلوم واسساد. شیشه هاش اتو ماتیک رفت پایین و یه آقایی گف مسسقیم می رین؟ عاقله مرد بود، تو ماشینش بی سیمم داش. گفتم.اینم از شانس ما.نمی شه که گف نه. گفتم بله. گفت بفرمایین. سوار شدم. شیشه شو داد بالا و گفت چقد؟ گفتم. چی چقد؟ گف بازی در نیار، دیدم که سوار و پیاده می شی. چقد؟ گفتم هزار تا. گف اگر دو سه ساعت بمونی چقد؟ گفتم من کارت که تموم شد بر می گردم همینجا. من جایی ساعتی کار نمی کنم. گف می کنی. گفتم نه نمی کنم. گف می کنی و غرم نمی زنی. یه جوری مث آژدانا حرف می زد. خیلی عنق بود. نه سلامی نه علیکی. چفد؟. گفتم می دونی چیه آقا منو پیاده کن و یکی دیگه رو سوار کن. خدا عوضت بده. گف آبجی واسه خودم نیس. واسه آقاس. گفتن شمارو می خوان . ماهم باید اطاعت کنیم. گفتم آقا کیه ، من با کسی که ندیدم کاری ندارم. گف آقا با شما کار دارن. گفتم من چاکرتم برو یکی دیگه رو پیدا کن. گف آبجی دست من نیس. آقا گفته شما رو ببرم. گفتم آقا از کجا منو دیده؟ گف دیشب تو ماشین شما رو دید و گفت. این خانومو بیار. حالا راحت بشین و بحث نکن. هایده دوس داری؟ گفتم. هیچی دوس ندارم. دوس دارم پیاده ام کنی و اجازه بدی برم. گفت داری حال می گیری. دست من نیس. اگه نبرمت واسم افت داره. آقا ما رو فرستاده چون ما می دونیم چی کار کنیم. حالام حال نگیر. بذا راحت بریم . خودت باهاش حرف بزن شاید نظرش عوض شد. بعدم یه نوار از هایده گذاش. من عاشق عاشق شدنم. یه خنده هم بمن کرد. وسطای آهنگ نگام کرد و گف حال می کنی یا نه؟. آقا آدم خوبیه. خوب باشی خوب پولی گیرت میاد. هر کی رو بردیم راضی بوده. اونجا که رفتیم زیاد حرف نزن. هیچی نپرس. ساکت می ری و ساکتم بر می گردی. رو چششم خودم برت می گردونم سر جات. انقد عنق حرف می زد که نگو.هایده می خوند و اونم سرشو چپ و راس می کرد.نیم ساعتی روند. گف سرتو بنداز پایین و جایی رو نگا نکن. باشه؟ سرمو انداختم پایین. ماشین یواش وایساد. رفت پایین. من تکون نخوردم. درو وا کرد و گف بیا پایین. رفتم. خونه هه خیلی بزرگ بود. گف. چشم چرونی موقوف. سرمو دوباره انداختم پایین. گف دنبال من بیا. یه در بزرگ بود رفتیم تو. یه هاهرو دراز با چن تا اتاق دو طرفش. ته راهرو گف برو تو این اتاق و منتظر باش. رفتم تو. یه تخت بزرگ.وسط اتاق بود. رو در و دیوار تابلو نقاشی. منظره بودن. یه آتایی یه کم چاق اومد تو. گفتم سلام. گف سلام خوش اومدی. اون آقاهه که منو آورده بود اومد تو و گف برو حموم. گفتم.دوش گرفتم، احتیاجی نیس. گف برو تو حموم. با دس در ته اتاقو نشون داد. آقاهه گف برید حموم. یه جوری خشک و سفت حرف می زدن که می ترسیدم بگم نه. راننده هه وقتی با دس حمومو نشونم داد کتش رف کنار، دیدم اسلحه داره. فهمیدم کارم ساخته اس. با خودم گفتم. اگه می خوای سالم از این خونه بیرون بری هر کاری گفتن بکن. رفتم تو حموم. حمومش خیلی بزرگ بود. وسط حموم ، یه تشت رو زمین بود پر از خون. گفتم یکیو کشتن. اینا دنبال زنای اونجوری ین. نوبت ما شد.یکی زد بدر. گفتم بله؟ دوباره زد بدر. باز گفتم بله؟ صدا از بیرون گف: درو وا کن. درو وا کردم. همون که منو آورده بود اومد تو. گفتم هنوز دوش نگرفتم. گف دوش نمی خواد بگیری. گفتم کارم ساخته س . گفتم شما گفتی برو حموم. خندید ، گف این سطلو می بینی؟ بشین توش. بخودم گفتم تمومه، همین جا سرمو می برن و تموم. گریه م گرف. گفتم ببخشین. من بچه دارم. کار ندارم. شوهرم ولم کرده. اگه این کارو نکنم بچم نون نداره بخوره. بخدا راس می گم. دنبال کار گشتم. بهم کار ندادن. آشنا نداشتم. چیکار کنم. خندید، بی خیال. ما که منکرات نیسسیم. این آب اناره نترس. گفتم آب انار واسه چی؟ گف بشین تو تشت. نیمساعت بشین. بعد میری پیش آقا. گفتم واسه چی تو تشت بشینم. گف واسه اینکه جم شه. گفتم چی جم شه؟ گف با با تو هم. آقا تنگ دوس داره. آب انار جم می کنه. گرفتی؟ خب من داشتم فکر می کردم می خوان سرمو ببرن. آب انار چیزی نیس که. گفتم پس شما برین بیرون گف چشم. من بیرون وقت می گیرم بعد در می زنم. گفتم باشه.نشسسم تو تشت. یواش یواش پوسسم شروع شد به جم شدن. نیم ساعت. خسسه شدم. پوسسم زبر شده بود. نمی دونم چقد نشسسم. زد بدر. گفتم صب کن. دسسش با یه پارچه از لای در اومد تو. اینو بگیر، بپیچ دور خودت. چادر بود. چادرو سرم کردم. گف بیا بیرون، برو رو تخت بشین حاج اقا الان میاد. خودش رف بیرون. پوسسم اذییتم می کرد. خش شده بود. حاج آقا اومد تو. هیچی دیگه دمارمو در آورد. انگار چاقو بهم زد. پول زیادی بهم داد. ولی بیچاره م کرد. همون یارو که منو برد برم گردوند. ترسیم باز یکی دیگه شون پیداش بشه و باز دوباره آب انارو یه حاج آقا و می دونی دیگه. می بخشی پریدم جلو ماشینت. چاره یی نداشتم. " باز گریه ش گرف. جون عشقی من کف کردم. من ، من خودم ختمم. من با همه ی خوار کسه گیم. کف کردم. اینو نمی دونسسم . با بام می گف کففاشا چرمو می ندازن تو آب انار که جم شه، ولی جنده رو بشونی تو آب انار؟ باس خیلی خوار کسسه باشی. با با اینا ختمن جون عشقی. هیچی دیگه رسوندیمش. هر کارییم کرد پول نگرفتم. شیشه عرقو از زیر صندلیم کشیدم بیرونو بقی شم که می دونی. حالا تو خودت، جون عشقی اگر جای من بودی مس نمی کردی؟ اگه جای من بودی عین سنده پن نمی شدی رو زمین؟ باز من خودمو تا دم خونه ی رضا
رسوندم . تو بودی که عشقی یکی یم زیر کرده بودی و باس توزندون می اومدیم ملاقات. جون عشقی!
|