سلام به همتون . مي بخشين ما يه اشكال فني داشتيم. دوتا نوشته ي آخر خيلي كوچيك شدن. هر چي هم زور زديم ميزونشون كنيم نشد. شايدم چون تو ورد نوشتيم و دوست ما صفحه رو تو فرانت پيج تنظيم كرده علتش باشه؟ حالا اين يكي رو اندازه حروف يك كم بزرگتر گرفته شده شايد مشكل حل بشه. اگر شد كه شد وگرنه بايد فكري اساسي كرد. مي بخشين كه ندونسته و نخواسته بهتون چشم درد داديم. سعي مي كنيم مشكل رو بر طرف كنيم. خنده دار اينجاس كه تو كامپيوتر خودم همه چيز درست بنظر مياد! ببينيم اين يكي چي از آب در مياد. تا بعد. صفا
اين حكايت سالها پيشه. بيس سال پيش. ولي هنوزم باس واسه ي خيلي از كارا تو خط اينا بود. فرق نداره چيكار مي خواي بكني. تو خط اينا باش كارت درسسه. وكيلاي مجلس مثلن. اگه شوراي نگهبان بگه نه تمومه. اينا بعد از بيس سال بهتر كه نشدن دارن بد ترم مي شن.
قيصر حكايت مي كند نامرد شكايت مي كند
آزمون رانندگي
تو هم دل خوشي داري يا، انگار خوابي پسر يا خودتو زدي به خري يت. نكنه ما رو گرفتي. آخه بگير يكي دو تام توشون خوب باشن چي مي شه. نشنيدي مي گن با يه گل باهار نمي شه؟ با با آدم بايد اينكاره باشه. واسه آشپزي ازت امتحان مي گيرن، واسه نوكري باس زبون چرب و نرم داشته باشي، راننده باس دس فرمون و تصديق رو كنه. هر كاري، خودت مي دوني بلدي مي خواد. جا كشي يم واردي مي خواد. تنهاكاري كه اينروزا هيچ مدرك و اطلاعاتي نمي خواد مملكت داري يه. ريشو توپي كن و يه تسبيح دس بگيرو هي صلوات بفرس. دسمال كمافي السابق يادت نره اما. دروغ مي گم؟ جون بچه ت دروغ مي گم. كدوم از اينا لياقت دارن وزير باشن ، وكيل باشن. تو كجاي دنيا ديدي رئيس جمهورش آخوند باشه. انگار يه كشيش بشه رئيس جمهور فرانسه. سه مي شه ديگه. هر كاري حساب داره كتاب داره. مي خندي. دروغ مي گم. جون تو از شوخي گذشته قاراشميشه قاراشميشه.خر تو خريه كه نگو. خيالت ما رو واسه چي از شركت بيرون كردن.ها؟ واسه راسگويي.يه كلمه گفتيم اينام ريدن. يه خايه مال لا’پرت داد و فرداش مارو خواسسن. اونم كي؟ علي ’شله.كه تا ديروز راهرو ها رو ها رو مي’ شس. كونده اول آخر يه برادر برادري بناف ما مي بس كه نززيك بود بالا بيارم.يه تسبيح گرفته بود دسسش و هي مي چرخوند. گف برادر اوضاع نسبت به زمان سابق چه فرقي كرده؟ گفتم جون خودت خيلي فرق كرده. همه چي از اين رو به اون رو شده. ديگه رئيس مئيس نداريم. رئيس سگ كيه. مستخدم واسه خودش رئيسه و رئيس گه مي خوره بهش بگه بالاي چشت ابروس. بگو امام و خوار همه رو بگا.علي ’شله ’ترش كرد. گف برادر رضايي اينجوري حرف نزن درس نيس. گفتم ببين علي شله واسه ما فيلم نيا، خودت مي دوني، خوبم مي دوني اوضاع خيلي كيشميشيه. حالا شايد در آينده بهتر بشه ولي هنوز كه خبري نيس. تازه يه مسلمون نباس دروغ بگه. مام تااوضاع درس نشده راس مي گيم. قصاص قبل از جنايت نباس كرد! خلاصه عذر ما رو خواسسن. با يه زن و سه تا بچه حالا باس دس ببريم به خايه هاي ابوالفضل و بگيم برسون. تو كه خودت تو جريان هسسي و خبر داري چه خبره. دروغ مي گم. نه ديگه بگو اگه دروغ مي گم. تو رو مولا ابروهاتو اونجوري بالا نبر كه يني هيچي نمي دوني و من دارم ديمي مي گم. دسست تو كاره. من كه تخمم نيس، شركت برق نشد مي رم كار آزاد. ولي دوس دارم يه آب باريكه باشه. كاره ديگه، اومديم و يكي زد بهمون، چپ كرديم، زد و فلج شديم. زن و بچه چه گناهي كردن؟ بجون خودشون اگه اونا نبودن اگه كلاهمم مي افتاد تو اين اداره هاي دولتي نمي رفتم ورش دارم. شانسم نداريم. همه جا يواشكي استخدام مي كنن. ولي اگر از گشنه گي يم بميرم حزب الاهي بشو نيسسم. شايد مي شدم، اما بسكه اينا گند زدن آدم بالا مي آره. باز ابروشو اونجوري كرد، دروغ مي گم. از همه چي خبر داري خودتو نزن به خري يت. از اين به بعد آگهي يم نشون من نده. من رفتم، مي دونم چه خبره. همين ايران سرعت كه مي گي. رفتم. مي دوني چي پرسيد. يه مشت آشغال. تازه من رساله آقارم از بر كرده بودم، نپرسيد.عوضش پرسيد نماز جمعه مي ري،گفتم آره، گف چن تا رفتي. گفتم نشمردم،. گف ده تا مي شه. گفتم نمي دونم. گف بيس تا مي شه. گفتم انگار بشه. گف سي تا ميشه. شك ورم داش، سال دوازده ماهه. گيج شدم. نماز هفتگي يه، ترسيدم سي تا نشده باشه. گفتم گمونم بيسس و پنج تا شده باشه. گف نماز جمعه چن تا ركود داره. گفتم سه تا. گف از فعالي يت هاي قبل از انقلابت بگو. گفتم زمان شاه همش مي رفتم مسجد و تو سينه زني بودم. نماز جماعت مي رفتم. تو انقلابم بودم و به مردم كوچه مون نف مي دادم، يه ماهه اول انقلابم تو كوچه مون پاسداري مي دادم كه ضد انقلاب حمله نكنه. گف اسم چار تا از دوسساتو بگو.اسم چارتا از كميته چي هاي محلو گفتم. گف تا حالا چيكار مي كردي. گفتم رانندگي. گف كجا. گفتم پيش يه حاج آقا بودم. حقوقش كم بود اومدم اينجا. گف قبلش كجا بودي. گفتم شركت برق بودم. گف چرا اومدي بيرون. گفتم مريض شدم مجبور شدم استعفا بدم. گف استعلاجي مي گرفتي. گفتم عمل داشتم باس هف هاه مي خوابيدم. گف باشه مي گرفتي. گفتم راسسش چون انقلاب شد روم نشد بيكار بخوابم و حقوق بگيرم. دلم نيومد خلق قهرمان ما پول مفت بم بده. گف نماز وحشتو کي مي خونن. گفتم هر وخ ترسیدي باهاس بخوني. گف چه خور ترسي. گفتم خیلی زیاد. گف قنوتش چه جوریه. گفتم من سه تا صلوات می فرسسم. گف اون وقتیه که عجله داشته باشی. تازه بهتره آدم خودشو بگه. گفتم من از بچگي عادت کردم صلوات بفرسسم. گف قنوت نماز صب با شب چه فرقی داره. گفتم فرقی ندارن. گف نماز عید فطر چن تا قنوت داره. گفتم چار تا. گف بگو. گفتم گفتم که صلواتی یم. گف انو که نمی شه صلوات فرسساد. باید پشت پیشنماز مسجد محلتون واسسی و بخونی. گفتم بله دیگه ، چه بهتر. گف این کتابارو که مي گم بگير بخون، سه ماه ديگه بيا، راسسي اسم پيشنماز مسجدتون چيه. يادم نبود الکي گفتم حاج آقا قناعتي. گف مال کدوم محلي. گفتم مجيديه. گف بهر حال سه ماه ديگه بيا، يه امتحان ديگه مي گيريم. گفتم داداش بي خيال، حالا ما حرفي نمي زنيم شمام مارو گرفتيا. من مي خوام راننده کاميون بشم چه فرقي داره قنوت نماز عيد فطرو بدونم يا ندونم، من باس بدونم گاز و ترمز کدومه. من اگه ترسيدم باس ماشينو نيگه دارم و نذارم از جادده در ره يا که پشت فرمون نماز وحشت بخونم. سر پيچ اگه جاي گرفتن فرمون نماز وحشت بخوني ته دره يي داداش، بي خيال، کتابام واسه خودت، بدهشون راننده بعدي که قنوت عيد فطرو نمي دونه. گف برادر ما نمي تونيم اجازه بديم آدماي غيرمکتبي تو ما نفوذ کنن. گفتم خب اونامي رن اين چيزا رو از بر مي کنن و مي آن. موندش چي بگه، گف بهر حال شما رو نمي تونيم استخدام کنيم.اين از ايران سرعت که ميگي. جادم رفتم، سيا کاري يم کردم. نشد. ريشو سه چار روزي نزدم و يه پيرن سيا پوشيدم و کفشو واکس نزدمو پاشنه شو خوابوندم. يه تسبيح شا مقصودم دسسم گرفتم و هي صلوات فرسسادم. مو هارم کوتا کرده بودم. رساله آقارم همچي حفظ کردم عينهو آيين نامه رانندگي. شماره هاشم فوت آب بودم.اونجا که رسيدم الکي صلوات مي فرسسادم، دعا مي خوندم و فوت مي کردم.تو اتاق يارو يه عکس از جنگ زده بودن رو ديوار، رفتم واسسادم جلوشو ’بلن گفتم خدا نيگه تون داره. بعد به يارو گفتم با اين رزمنده هايي که داريم پدر صدام يزيدم نمي تونه کاري بکنه. يارو خنديد. اسم و فاميل ما رو پرسيدو بعدشم گف مي توني بري شهرستان. گفتم چرا نمي رم داداش، وقتي جوناي ما دارن تو جبهه ها شهيد مي شن واسه اينکه اسلامو زنده نگه دارن من چرا نمي رم. مي رم رو چششم مي رم. وظيفه ي همه ي ماس که براي اونا آب و آذوقه ببريمو بهشون قوت قلب بديم. يارو يه جوري نيگا مي کرد، انگار بو برده بود خالي مي بندم. ولي نمي تونس حرفي بزنه، يه کمم باور کرده بود. فرمو پر کرديم و گف شما به عنوان يه مسلمون مکتبي تو محل زندگيت چه کارهايي مي کني. گفتم نف که مي آرن به پيره زنا کمک مي کنيم حقشون پا مال نشه. روزاي جشن اسلامي هم ’بلن گوهاي مسجدو زياد مي کنيم که مردم بشنون. گف مگه بلدي. گفتم بله سيم کشيم بلديم. گف در باره ي آدماي کوچه تون دقت مي کني که کيا در خط اسلامن وکيا نیسسن. گفتم بله اين وظيفه ي ماس. خود آقام گفتن باس دو سه خونه اينور ودو سه خونه اونور خونه تونو هواشو داشته باشين. گفتن جاسوسي براي اسلام واجبه. گفتن باس مواظب باشين منافق و ضد انقلاب تو شون نباشه. گف باشه حالا شما اسم دو تا از ضد انقلاباي کوچه تونو معرفي کنين. تو بميری ’تف در کونم خشک شد. جفت کردم. ننه تو نامرد. موندم چي بگم. پيش خودم گفتم گير عجب مادر جنده يي افتاديم. گف چرا حرف نمي زني. گفتم دارم فکر مي کنم. گف خب چي شد. گفتم کوچه ما راسسش ضد انقلاب نداره. يني اگرم داش تا حالا تموم شدن. گف دو تا روكه داره. هر جاي تهرون که بري دو تا پيدا مي شه. گفتم شايم باشه ولي من نمي شناسم. گف خلاصه استخدام شما شرطش اينه که دو نفر ضد انقلابو معرفي کني تا ما بدونيم که شما واقعن مايل به همکاري هسسي يا نه. گفتم من از مکتبي هاي كوچه مون هسسم، ضد انقلاب اصلن طرف ما نمياد و واسه همينم نمي دونم که کي ضد انقلابه و کي نيس. نمي شه که ديمي گف. خدا رو خوش نمياد . اين تهمته داداش. اون دنيا جواب خدا رو چي بديم. گف پس نمي خواي همکاري کني. گفتم راسسش ’درس نمي دونم کي ضد انقلابه وگرنه دو تا چيه بيس تا مي گفتم. تازه اگه مي شناختم تا حالا لوشون داده بودمو با عرض معذرت به شما نمي رسيد. ’فرمو پاره کرد و گف بفرمايين معلومه شما نمي خوايين همکاري کنين. هر جام مي ري باس يه کار بکني. يه جا ازت قنوت مي پرسن، يه جا باس جاسوس باشي، يه جا باس رساله آقا رو از بر کني. نيشتو وا نکن خودتم تو کاري ومي دوني چه آدمايي دارن امتحان مي گيرن. ختم روزگارن. تا ديروز خانم بازي و ترياک کشي و دلالي و امروز شدن مامور استخدام و يه جوريم باهات حرف مي زنن که انگار از تو شيکم ننه شون حزب الله هي بودن. بنيادم رفتم. ’دز بازار معروف. چيه بهت بر خورد. يکيش خودت ديگه. خوشم مياد روت زياده مي خندي که يني نيسسي. باشه خوش باش که ما خيال کنيم که نيسسي. از اونجا تخمي تر نرفته بودم. يارو از ما مسئله مي پرسيد. اونجا که رفتم َبَدل زدم. گفتم شايد بگيره. رفتم تو و سلام کردم و گفتم برادر من آگهي ي شما رو خوندم و اومدم. راسسشم بگم من دو ماهه مکتبي شدم. قبلش عرق خوردم، ترياک کشيدم، قمار کردم، جنده بازي کردم، دروغ گفتم، کلک زدم، از کار ’دززيدم، خلاصه هر کثافت کاري که شما فکرشو بکني کردمو پشيمونم. حالام مکتبي شدم. دو ماهه که نماز جمعه ميرم، مسجد ميرم، شب جمعه هام ميرم دعاي َکميل. امروزم اومدم خدمتتون که تا تو اين نهاد انقلابي همدوش برادراي ديگه م به کشور اسلامي خدمت کنمو از شماها ياد بگيرم تا بيشتر مکتبي بشم. گف آمريکا بنظر تو چه جوره. گفتم شيطان بزرگ خونخواره. گف منافقين چي . گفتم حرفشونم نزن باس کشتشون. طبق گفته ي قرآن باس خونشونو ریخ. گف اگه يه زني به شوهرش خيانت کرد چي . کاش مي گفتم باس کشتش. خر شدم گفتم چرا باس خيانت کنه. يا باس دوسش نداشته باشه يا شوهره شوهر خوبي نيس. گف برادر شما در مکتبي بودن ضعيف هسسي. گفتم بله مي دونم باس کشتشو طرفشم اگر زن داش باس ’کش. و اگر نداش باس شلاق زد ولي خب امر به معروف و نهي از منکر چي مي شه. گف اين مال پيش از عمله. گفتم بله ولي شايد شوهره از مردي افتاده باشه. گف باس طلاق بگيره.گفتم بله من حواسم به طلاق نبود. گف راسسش شما هنوز افکار طاغوتي داري. گفتم منکه عرض کردم همش دو ماهه مکتبي شدم و اومدم از شما برادرا چيز ياد بگيرم. گف شما ديدتون طاغوتيه. گفتم اختيار دارين اين چه حرفيه مي زنين من کجام طاغوتيه. گف ممکنه به شما بر بخوره ولي واقعي يت اينه که بينش شما طاغوتيه. البته بدون ا ينکه بخوايين و بدونين. براي همينم باس بيشتر بخونين. گفتم بله، چيزه، درسسه ولي خب ما اگه پيش شما باشيم که بهتره. گف بهر حال استخدام شما بستگي داره به مكتبي بودن شما. و چون بينش شما طاغوتيه باس برين بخونين و بينش خودتونو عوض كنين. تو دلم گفم ننه تو بعد كفتم خيلي ممنون و اومدم بيرون. ما مي خواييم بريم وسط بر بيابون تو مار پيچ جادده ها. اينا ميگناگه زن يكي لايي داد چيكار باس كرد. من چه مي دونم باس بهش جايزه داد. جون تو. اونوقت تو هر جا مي شيني زر مي زني كه فلاني كاري نيسف كون گشادهف نمي ره دنبال كار، وگر نه كار زياده.خودت كه قبول داري رانندگيم حرف نداره و پايه يكم هش ساله دارم. حالا اگه بيكارمو بيليارد جيبي بازي مي كنم حكايت كون گشادي نيس عمو. حكايت نامرديه اين اداره هاس. كه به جاي راننده جاسوس مي خوان، آخوند مي خوان، روضه خون مي خوان. نماز وحشتو ِكي مي خونن، وقتي رو ننه تم و بابات يهويي سر مي رسه. حالا فهميدي قضيه چيه آقاي مسلمون دو آتيشه. حالا نشين و زر بزن كه ما كونمون گشاده و مرد كار نيسسيم و كون كار نداريم. داريم و از مال شمام كاري تره. ولي خايه مال نيسسم و الكي جا نماز آب نمي كشم. آره داداش موضوع اينه وگر نه هيچ مردي دوس نداره با زن و بچه راس راس را بره و ورد زبون اين و اون باشه. قبول نداري به تخمم...
13-8-1360