دیشب نشسسه بودم رو بهاری و داشتم با هوای با حالی که گه گاهی یم یه نسیمی قاطیش می شد حال می کردم. یاد اولین آدمی که یه شب خوابش نمی برده و چشم دوخته بوده به آسمون و ازاین همه ستاره که تو آسمون می درخشیده حیرون شده بوده و فکر کرده که یکی باس باشه که اینارو نگه داره وگه نه باس می افتادن پایین افتادم. حالا بماند که اونموقع هنوز قانون جاذبه هم کشف نشده بوده. بهرحال این آدم روهیچکی به یاد نمیاره، یا دس کم من اسمشو تا حالا ندیدم. بعد از اون بود که دو سه تا زرنگ پیدا شدن و واسه هر چی یه خدا درس کردن. باد، بارون، آذرخشو.. و بعد یه آدم خیلی زرنگ پیدا شدو گفت که از خدا بهش ندا رسیده که مردمو براه راس هدایت کنه. موسی عصاشو زد تو دریا و وسط دریا باز شد و ..تا ما ها. که حالا رسید اینجا. جایی که تو قرن بیستو یکم که هر کی زور داره هر کاری دلش می خواد می کنه. ( هر چند که اگر تمام تاریخ رو بخونین همیشه حرف آخرو زور دارا زدن). هر از چندی مردم قیام می کنن و چون حالیشون نیس قدرتو می دن دس یه سری قالتاق و اونا باز می شن آقا و باز روز از نو و روزی از نو. حالا خدا به کنار. هر کی هر جور دوس داره می تونه باهاش کنار بیاد و عبادتش کنه و کمک بخواد و از این حرفاو.. دعوای اصلی با نماینده هاشه. که قرن پونزدهم دیگه بسکه جفنگ بار مردم کردن مردم جوش آوردن و زیر آبشونو واسه ی چن سالی زدن. اما ریشه اینا تو خاک نیس که بپوسه اینا ریشه شون تو آبه. همیشه تازه اس . سر بجنبونی شاخ وبرگ تازه می کنن و دوباره می شن آقا بالا سر. هیچ سازمانی تو دنیا اینقدر نماینده و کارمند نداره. خدایی که همه به بزرگیش باور دارن معلوم نیس چرا اینقدر نمایندگی و کارمند احتیاج داره؟ با اینکه بیشتر این مذهبی های دو آتیشه می گن که هیچ برگی از هیچ درختی بدون خواست خدا بزمین نمی افته باز بدنبال یار گیری هسسن. می دونین چرا؟ چون بیشترین پولارو همین فقیر بیچاره ها به سازمانهای مذهبی کمک می کنن.چرا چون بیشترین آدمای روی زمین طبقه ی پایین هسسن. و باید تو هپروت باشن تا نفهمن دنیا چه خبره. چون اگه بفهمن ممکنه زیر آب همه ی مفت خورایی که باسم خدا سرشونو واسه ی قرنها کلاه گذاشتنو بزنن. و این چیزیه که رهبرای مذهبی بیشتر از همه چیز ازش می ترسن. اینجا بیشتر آخر هفته ها می آن د ر خونه ات کله ی صبح، تق تق تق. درو که وا می کنی می بینی سه چار تاشون با لبخند بیرون در واسسادن و چند تا جزوه دسسشونه. می گی تو مسیحی نیسسی و زبونم بلد نیسسی. خیلی مهربون بت می گن عیب نداره ما به فارسی هم داریم. می گی مسلمونی. می گن باشه اینارو بخونین و ببینین مسیح چقد مهربون بوده. و کافیه یه بار بگی باشه دیگه ولت نمی کنن. البته همیشه نیسسا. گاهی. تو ایسگاه قطار و یا اتوبوس. یه بار دیدم یه نفر با یکیشون حرفش شد. یار جوش آورده بود که با با من اصلن از دین بدم می یاد و یارو باهاش بحث می کرد که ااشتباه می کنی. جوری شد که طرف پا گذاش به فرار. بهر حال. وقتی یار گیری می کنن خیلی مهربون هسسن. قبل از سقوط شاه شاید بیاد نیارین این مذهبی یا چقد مهربون بودن. به سربازا گل می دادن. ولی تا قدرتو گرفتن شدن بد تراز شمر. تو تظاهرات دور صفهای تظاهرات بازار اسلامی را انداخته بودن و خربوزه و هندونه و خیار شده بود نصف قیمت و مردم فکر کردن اینا هنوز نیومده اینجوری ین اگه کشور دار بشن همه چی مفته. خمینی می گف برای مستضعفین آب و برق باید مجانی باشه و..جنگ که شروع شد بازاریا افتادن تو بچاپ بچاپ ملت. اینا هموناهسسن که زمان شاه یکی شون می شس تو اتاق سانسور و فیلم لختی سانسور می کرد. اینا همونان که خیلیشون واسه ی عمرملوکانه دعا می کردن. اینا همونان که زیر آب مصدق رو زدن. همونان که ریدن به انقلاب مشروطه و شعار می دادن " ما طالب قرآنیم مشروطه نمی-خواهیم" که منظورشون این بود که مشروعه می خواییم. تو انقلاب همون شعار شد " ما طا لب قرآنیم سلطنت نمی خواهیم." باور کنید فردا اگه دری به تخته بخوره همینا بیشتر از مردم عادی خایه می مالن. یادتونه اول می گفتن " بازرگان چریک پیر ایران" بعد که اون مجبور شد استعفا بده می خوندن " بازرگان پیر خرفت ایران." نه شرم دارن نه معرفت. فردا پاش بیافته هر چی از دهنشون دربیاد بار ولی ی فقیه می کنن. همینا که دارن امروز خایه می مالن. همینا که می گن ولی ی فقیه از معصومین هس.خلاصه همینجوری که تو فکر اون اولین آدمی بودم که فکر کرد یکی باس باشه که ستاره هارو تو آسمون نگه داره یاد این مسلمون نماهایی افتادم که بیشتر از 1400 ساله که سر مردم کلا شرعی گذاشتن و این ملت بیچاره هنوز نفهمیدن که خدا واسه اینا دکونه. خدا واسه اینا نوندونیه. خدا واسه اینا بهونه س که جیب ملتو خالی کنن. خدا خودش اون اولین آدمی رو که خیال کرد یکی ستاره هارو تو آسمون نگه داشته لعنت کنه! تا بعد. صفا.