دو دفه كه آفتاب بزنه لب بوم و دو دفه كه اذون مغربو بگن، همه يادشون مي‌ره كه ما چي بوديم و چي شديم.
قيصر

وبلاگ‌هاي به روز شده‌ي اكسير   *************فرستادن نامه و نظرات      صفحه اصلي         آرشيو


Thursday, April 17, 2003

يه دونه از اون هنرمندا !
شير يا خط مي ندازی. سكه مي چرخه ومي چرخه ومي چرخه و راس مي شينه كف دسسات. خطه. گوشه ي لبات آويزو ن مي شه. دوس داري شير باشه. هميشه دوس داري شير باشه. ولي بيشتر وقتا خط مي آد. به خودت مي گي اگه بخت داشتيم كه واسه اين كارا شير يا خط نمي آورديم. فكرمي كني يه بار ديگه شير يا خط بري. بعد فكرمي كني اگه مي خواس شير باشه كه شده بود. پامي شي. تو آينه به خودت نگا مي كني. ترسو تو چشات مي بيني. ” از چي مي ترسي؟“ بهتر نگا مي كني. بيشتر دلشوره س تا ترس. اگه اينبارم نشه باس راتو عوض كني. هيچ فرقي هم نمي كنه به كدوم ور بري. اگه اين بارم نشه، ته خطي. ته خطي كه واست عين بيابونيه كه نه درخ داره و نه آب. خالي ي خالي. از آدم و جنبنده. خالي ي خالي از چشم انداز. عين اينكه وسط اقيانوس باشي. فرقي نداره كه كدوم وري شنا كني. باس چشتو ببندي و دس و پا بزني. انقد دس و پا بزني كه از پا بيفتي و اگه بخت باهات باشه موج ببردت تو يه ساحل و پرتت كنه تو خشكي. خيلي كه خوش بخت باشي يه كفتري چشش بت بيافته و ازت خوشش بياد و ببرتت خونه ش و بعدم شبي از اون شبا داشته باشي. يا اينكه بخوري به ’پسس آدمخورا كه اونوخ باس آرزو كني كه كاش تو دريا غرق شده بودي و يا كوسه خورده بودت. ته خط يني ته آرزوهات . ته نقشه هات. بهتره خيال بافي رو بذاري كنار و بري يه جاي دور افتاده و كشاورزي كني. يه تيكه زمين بخري. گندم بكاري. خودت بخوري و پس مونده شو بفروشي. از پولش چيزاي ديگه بخري. بعد چن تام گوسفند بخري. و همينجور تو چن سال مي توني آقاي خودت باشي و نوكر خودت. هنرو ولش. مگه همه باس هنر مند باشن؟ مگه همه باس كاري بكنن؟ كشاورزي كاريه كه هميشه خريدار داره و تازه خودت نوكر خودتي و آقاي خودت. اگه خواسسي سر ’صب پا مي شي و اگه نخواسسي پا نمي شي. پنجشنبه جمعه هات دس خودته. ساعت كارت دس خودته. تازه هر چي كه مي خوري تازه س. ’صب كه پاشي و بري پنجره ي اتاقتو وا كني هواي تازه ميزنه تو ريه هات. داري تو مزرعه كار مي كني، سر ظهر زنت با يه سيني پر از غذاي خونگي مي آد سراغت و پسرت كه اونور تر داره دنبال پرنده ها مي دوه مي آد و همه با هم غذا مي خورين. آب از چشمه مي نوشين، ميوه از كشتزار خودت مي چيني و در حالي كه چش به وزن وبچه ت داري ويتامين خالص مي زني به بدن. بجنب تا دير نشده. هنر و هنر مند هميشه ’كلاش پس معركه بوده. خيال نكن هر كي رف تو كار هنر يه چيزي مي شه. چن تا هنر مند ديدي كه تاكسي مي رونن. چن تا ديدي كه سه جا كار مي كنن؟ چن تا ديدي كه پول ندارن بچه شونو به مدرسه ملي بفرسسن. چن تا ديدي از غصه سكته كردن. حالا خود كشي ياش بمونه. آره با با بجنب تا اين آخرين راهم نبسسن. بجنب تا دير نشده. درسسه كه هيچ كشاورزي تا حالا مشهور نشده. هيچ كشاورزي اسكار نگرفته. هيچ جشنواره يي جهاني واسه كشاورزا وجود نداره. ولي تو برو آسسين بالا كن و را بنداز. اين خودش هنره. خودش كاريه. مگه نمي خواسسي اولين باشي؟ ايناهاش. بفرما. اين گوي واين ميدون! هيشكي يم جلوتو نمي گيره. هيچ حكومتي نميندازه ت زندون. هواتم دارن. ملتم دوست دارن. سكه هنوز تو دسسته. خودت از خودت خنده ت مي گيره. كشاورز سال! مردي كه چغندرهايش از شيريني لبخند به لبان لبو خوران آورده است. مردي كه سيبهايش كرم نمي زند! كشاورزي كه با دستهايش دشتها را بارور مي كند! كشاورز نمونه. و... مي خندي و مي خندي و مي خندي ومي شيني زمين. فكر مي كني” حالا بذار يه شير يا خط ديگه بريم. شايد شير بياد؟ “

[Powered by Blogger]   
...