دو دفه كه آفتاب بزنه لب بوم و دو دفه كه اذون مغربو بگن، همه يادشون مي‌ره كه ما چي بوديم و چي شديم.
قيصر

وبلاگ‌هاي به روز شده‌ي اكسير   *************فرستادن نامه و نظرات      صفحه اصلي         آرشيو


Friday, May 28, 2004

گفتم حالا که داری می ری، می شه یه شیشه ازعطر نگات ، یه تیکه از ناز صدات ، یه عکس هم از خنده هات بما بدی ، تا هر وقت دلمون گرفت بریم سراغشون؟

Wednesday, May 26, 2004

پهلوون اونی نیست که پشت دیو رو به خاک می ماله. پهلوون اونیه که دیو جلوش ُلنگ می اندازه

[Powered by Blogger]   
...